در این روزها مبارزات انتخاباتی میان کاندیدان ریاست جمهوری در افغانستان به اوج خود رسیده است. تعدادی از کاندیداهای ریاست جمهوری برای معرفی برنامههای خود به استان ها و شهرهای مختلف افغانستان در حال کمپین هستند و تلاش میکنند تا مردم را قانع بسازند که به آنها رأی بدهند. این مبارزات انتخاباتی بیشتر در شهرهای افغانستان و صفحات مجازی تمرکز نموده است اما تنها مناطقی غیرشهری که مبارزات انتخاباتی در آن بهشدت جریان دارد مناطق هزاره نشین است. در مناطق هزاره نشین، مردم باشکوهتر از شهرها دیگر پای سخنرانی کاندیداهای ریاست جمهوری و معاونان آنها مینشینند. پرسش اینجاست که چه چیزی مناطق (هزاره نشین) را بیشتر از سایر مناطق کشور بهسوی نظام دموکراتیک و دولت مردمسالار هدایت میکند؟ برای یافتن پاسخ به این پرسش نیاز است که مناطق (هزاه نشین) را با سایر مناطق کشور بهصورت مقایسهای بررسی نماییم تا نقش مردم مناطق (هزاره نشین) در تحکیم نظام دموکراتیک و انتظارات مردم از حکومت آینده افغانستان مشخص شود.افغانستان با توجه به هویت چند گانه خود، در امر تحکیم نظم مردمسالار و دموکراتیک با چالشهای متعددی رو به رو بوده است اما این چالشها در تمامی بخشهای کشور به گونه یکسان وجود ندارد. پس از سقوط رژیم تروریستی طالبان در سال ۲۰۰۱ به اینطرف روندهای دموکراتیک طی چند بار در افغانستان اجراشده است که سهم مناطق(هزاره نشین) در این راستا بسیار برجسته است. تمامی انتخاباتی که برای ریاست جمهوری، پارلمانی و شوراهای استانی برگزارشده است، مردم در مناطق(هزاره نشین) نهتنها بهصورت گسترده در این روندهای دموکراتیک اشتراک ورزیدهاند بلکه با تمام توان از نهاد های دولتی برگزارکننده این فرایندها دفاع نمودهاند. عوامل متعدد در راستای نقش مردم مناطق(هزاره نشین) در تحکیم نظامهای دموکراتیک دخیل بوده اند که میتوان به تعدادی از آنها بهصورت نمونه اشاره کرد:
الف: بیزاری از نظام استبدادی و سرکوبگر؛ تاریخ افغانستان معاصر مملو از استبداد، قتل، کشتار و سرکوب است. تمامی مردم افغانستان از شرارتهای حکومتهای گذشته بینصیب نبودهاند اما مناطق(هزاره نشین) بیشتر از سایر مناطق از حکومتهای خودکامه و استبدادی رنج برده است. حکومتهای تک قومی، خاندانی در افغانستان برای پوشانیدن بیکفایتیهای خود و نداشتن پاسخ به مطالبات مردم، همیشه به سرکوب آوردهاند. مناطق(هزاره نشین) در برخی مواقع بینهایت آسیبدیده است که دوره ستمگری عبدالرحمان خان، دوره نادرشاه و اوایل حکومت ظاهر شاه و نظام سیاه طالبان برجستهترین دورههای سرکوب و قتل و کشتار در افغانستان بودهاند که مناطق(هزاره نشین) در این دورهها بیش از سایر مناطق کشور متحمل رنج و سختی شدهاند. ازآنجاییکه برای مدیریت جامعه چند قومی مانند افغانستان، هیچ راهکار مناسبتر از برقراری نظام سیاسی مردم سالار در کشور وجود ندارد، مناطق(هزاره نشین) برای تحکیم این نظام که به نفع همه مردم افغانستان است نهایت تلاش نموده است. نظام فراگیر و مردم سالار میتواند برای مدیریت سیاسی کشور مناسب باشد تا از طریق آن تمامی ارزشهای مردم افغانستان محترم شمرده شود و همه مردم بتوانند از منابع ملی نفع ببرند.
ب: تروریسم و بنیادگرایی تهدید همگانی است؛ تروریسم و بنیادگرایی نهتنها برای مناطق(هزاره نشین) بلکه برای نظام سیاسی در کشور و تمامی شهروندان افغانستان یک خطر جدی محسوب میشود و تجربه تاریخی نشان داده است که تروریسم در هیچ جامعهای مفید واقع نشده است زیرا ماهیت تروریسم بر اساس خونریزی و کشتار و ویرانگری استوار است. تروریسم هیولای است که باید در قالب نظام سیاسی و هدفمند با آن مبارزه نمود. به هراندازه که تروریسم در افغانستان تقویت شود به همان میزان نظام سیاسی و دولت افغانستان با چالش رو به رو میشود و از این رو مناطق(هزاره نشین) همیشه تلاش نموده است که از دولت مردم سالار و نظام دموکراتیک حمایت نموده و در برابر تمامی چالشها ازجمله با تروریسم مبارزه نماید. برای همین امر است که طی هجده سال گذشته هیچگاه در مناطق(هزاره نشین) بر ضد نیروهای دولتی و منابع ملی اقدام خرابکارانه صورت نگرفته است. راههای منتهی به مناطق(هزاره نشین) هرازگاهی با چالش روبر میشود که این تهدیدات از درون مناطق(هزاره نشین) نیست بلکه از مناطق همجوار بر اماکن دولتی و غیرنظامیان حمله صورت میگیرد. طی سالهای گذشته ازآنجاییکه کمترین تهدید از ناحیه مناطق(هزاره نشین) متوجه دولت مرکزی نبوده است، فرزندان این مرزوبوم برای دفاع از تمامیت ارضی کشور قربانی داده اند. بسیاری از فرزندان مناطق(هزاره نشین) که مانند سایر فرزندان افغانستان در شمالیترین مناطق کشور یا جنوبیترین خاک افغانستان قربانی دادهاند، نشانگر این موضوع است که این مردم برای دفاع از یک نظام فراگیر و همگانی قربانی دادهاند و در این راستا از هیچ تلاشی فروگذار نکردهاند.
ج: دولت فراگیر و مردم سالار نیاز همگانی است؛ با توجه به تحولاتی که در عرصه بینالمللی و داخلی رخداده است، دیگر نمیشود با اصول ملوکالطوایفی یا نظام خانخانی به نیازمندیهای جامعه فعلی پاسخ گفت. امروزه چالشهای متعددی وجود دارد که دولت بهتنهایی و بدون همکاری مردم قادر به حل آن چالشها نیستند و از طرف دیگر مردم بدون حمایت دولت فراگیر نمیتوانند با چالش تروریسم، مواد مخدر، فقر، حوادث طبیعی و نیازمندیهای توسعهای رو به رو شوند. مناطق(هزاره نشین) طی سالهای گذشته برای شکلگیری چنین نظام سیاسی نهایت تلاش نموده است. مهمترین تلاشهایی که در راستای تقویت فراگیر صورت گرفته است بسیار برجسته تر از سایر بخشهای کشور است. در مدارس مذهبی و مدرسه دولتی و خصوصی مناطق(هزاره نشین) نهتنها بر ضد دولت مرکزی تبلیغ صورت نگرفته است بلکه برای نهادمندی دولت ملی و فراگیر از هیچ تلاشی فروگذار نشده است. طی سالهای گذشته هیچگاه مناطق(هزاره نشین) به مخالفان مسلح دولتپناه نداده است و هرگاه اشخاصی که برای ناامن سازی مناطق(هزاره نشین) تلاش نمودهاند نهتنها مورد حمایت قرار نگرفتهاند بلکه در راستای نابودی آنها با دولت مرکزی همکاری نموده است. با توجه به دلایل که در بالا ذکر شد زمینه تحکیم دولت دموکراتیک در مناطق(هزاره نشین) بسیار قوی است و از این رو در این روزها کاندیدان ریاست جمهوری و معاونان آنها بهراحتی میتواند در هر بخش مناطق(هزاره نشین) سفر نماید و به مبارزات انتخاباتی خود بپردازند چیزی که در سایر بخش افغانستان مخصوصاً خارج از شهرها بهراحتی امکان پذیر نیست. با توجه به حمایت همهجانبه مناطق(هزاره نشین) از نظام دموکراتیک و نظم مردم سالار، خواست مردم از حکومت آینده افغانستان بسیار معقولانه است و نمیتوان آن را به مثابه برتریطلبی یا افزونخواهی تعبیر نمود و این مطالبات قرار ذیل خواهد بود:
الف: تأمین امنیت؛ طی سال های گذشته راههای منتهی به هزارت جات و مناطق نوار مرزی از طرف مناطق همجوار با تهدید تروریسم رو به رو هستند. یکی از خواست های مردم این است که دولت در قبال امنیت آنها احساس مسئولیت نماید و یکی از این راهکار می تواند توقف روند آزاد سازی تروریست های باشد که با زحمات و جان فشانی نیروهای امنیتی کشور دستگیر شده اند.
ب: توسعه متوازن؛ در تمامی کشورهای جهان وظیفه دولت مرکزی است که در راستای توسعه متوازن در کشور تلاش نماید. مهمترین راهکارهایی که میتواند در امر توسعه متوازن نقش بازی نماید تعدیل بودجه توسعهای، جذب نیروی کار مخصوصاً جوانان شایسته و تحصیلکردهای این مردم در نهادهای دولتی و سهیم سازی در مراجع کلیدی تصمیمگیری ملی است تا همه مردم احساس حضور نمایند و برای تقویت دولت مرکزی مانند گذشته از هیچ تلاشی دریغ ننمایند.
ج: منع برخورد دوگانه و مبارزه با سلسله مراتب پنداری شهروندان؛ مهمترین تهدید برای بقا و تداوم یک نظم سیاسی، بیعدالتی اجتماعی و برخورد سلیقهای با شهروندان همان جامعه است. تجربه تاریخی نشان داده است که دولتهای ظالم، مستبد و سرکوبگر طی اندکترین طوفان سیاسی درهم میشکنند. مهمترین خواست مناطق(هزاره نشین) در قبال حمایتشان از دولت مرکزی و تلاش برای نظم دموکراتیک در جامعه این است که دولت مخصوصاً در سطوح رهبری برخوردهای سلیقهای و سلسله مراتب پنداری را در قبال شهروندان خاتمه بخشد و آنگاه میتوان امیدوار بود که میشود در این کشور نیز نظم انسانی و عادلانه برقرار نمود.
منبع: روزنامه افغانستان ما، دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸
نظر شما